نویسنده: محمد علی قاسمی




 

3. همسایگان عراق در صحنه این کشور

کشورهای همسایه عراق، نگرش های گوناگونی درباره «عراق مطلوب» شان دارند. گاه بین این نگرش ها و استراتژی ها همپوشانی وجود دارد و گاه با یکدیگر مغایر و حتی متناقض است. به نظر می رسد مهمترین محل اتفاق نظر در دیدگاههای همسایگان عراق، تأکید بر حفظ تمامیت ارضی این کشور و ممانعت از تجزیه باشد. از سوی دیگر، به نظر می رسد اغلب همسایگان از ایجاد حکومت دمکراتیک باثبات و با ستانداردهای غربی خشنود نباشند. در اینجا، با صرف نظر از دو همسایه کم تأثیر عراق یعنی کویت و اردن، دیدگاهها و اهداف همسایگان عراق درباره این کشور را بررسی خواهیم کرد:
1-3. عربستان سعودی
عربستان با نظام حکومتی ویژه و اسلامی خویش، مدعی زعامت دینی و عرضه الگویی برای حکومت اسلامی و اسلام اصیل و خالص است. تبلیغات گسترده ای که با دلارهای نفتی برای نشر عقاید وهابیت در اقصی نقاط عالم اسلامی و حتی بین مسلمانان در اروپا صورت می گیرد، نشان از تلاش این کشور برای حفظ و تثبیت جایگاه ادعای مذکور دارد. یکی از ویژگی های وهابیت و به طور کلی، تفکرات حنبلی و سلفی، ضدیت با شیعیان است که آنها را رافضی و اهل بدعت می خوانند. بنابراین، قدرت گیری شیعیان در عراق از نظر آنها بسیار مطلوب است. از سوی دیگر، عربستان دعوی آن را دارد که قدرتی منطقه ای و طبعاً ایران و عراق را دو رقیب اصلی خویش می داند و تضعیف هر دو را به نفع خویش ارزیابی می کند. کمک عربستان به عراق در طول جنگ هشت ساله با ایران را می توان در همین راستا ارزیابی کرد. در مجموع، عربستان برای وصول به اهداف فوق، استراتژی های زیر را دنبال می کند:
1. ممانعت از ظهور رقبای جدّی در مقابل زعامت ادعایی عربستان در عالم اسلام و منطقه خلیج فارس؛ تأسیس حکومتی با اکثریت شیعه برای عربستان سلفی و ضد شیعه نوعی شکست یا نقطه ضعف و یا رقیب فکری-سیاسی خواهد بود. بنابراین، ناکامی در برقراری چنین حکومتی هدف مهم عربستان است.
2. سوق دادن مخالفان رادیکال عربستان به میدان عراق؛ در راستای این هدف و اهداف متعدد دیگر، عربستان، حتی اگر عملاً هم به تجهیز و انتقال رادیکال های مسلح حاضر در عراق کمک نکرده باشد، دست کم نسبت به استفاده آنها از خاک عربستان اغماض نشان داده است؛ امری که تیرگی روابط عراق و عربستان را به ویژه از اوایل 2009 به دنبال داشته و دولت عراق مدعی بوده که سعودی ها به تروریست ها، کمک می کنند تا وارد خاک عراق شوند. (Henderson, 2007: 7-9) سرازیر شدن نیروهای افراطی سلفی به خاک عراق برای سعودی ها چندین حسن دارد؛ اولاً نیروهای مزبور، توجهشان از حکومت عربستان به سمت هدفی «فوری تر» یعنی عراق منحرف می شود؛ ثانیاً دولت «نامطلوب شیعی» تضعیف می شود؛‌ ثالثاً مشکلاتی برای آمریکا ایجاد می شود که آن را در عراق زمین گیر می کند و نمی تواند به تغییر رژیم یا اصلاح حکومت در عربستان فکر کند. حضور آمریکا در عراق و منطقه، برای عربستان، ‌از حیث کنترل رقبای این کشور، چون ایران، هم مهم است.
3. به شکست کشاندن مدل دمکراسی عراق؛ نظام سیاسی عربستان در قیاس با اغلب کشورهای منطقه بیشترین فاصله را با حکومت دمکراتیک دارد. در عین حال، نسل جدید عربستان در پرتو انقلاب اطلاعاتی و اطلاع رسانی یعنی اینترنت و ماهواره توانسته است با جهان مدرن و نظام های سیاسی جدید و دمکراتیک آشنا شود. به طبع، مدل دمکراسی اگر در عراق عربی زبان و همسایه عربستان توفیق یابد، برای نسل جدید سعودی الهام بخش خواهد بود و این امر برای حکام سعودی چندان خوشایند نیست.
در مجموع، عربستان برای ممانعت از مخاطراتی که عراق آینده برای این کشور در پی دارد، از مهمترین ابزار موجودش، یعنی گروههای خشونت طلب و رادیکال به خوبی استفاده می کند و مایل به برقراری امنیت در عراق نیست.
2-3. سوریه
رژیم سوریه و حکومت صدام، ظاهراً از ایدئولوژی واحد یعنی بعثی تبعیت می کردند، اما در عمل دشمنی و خصومت بین آنها به قدری بود که سوریه در جنگ ایران و عراق مانع صادرات نفت عراق به خارج شد و از ایران آشکارا حمایت کرد. بنابراین، سوریه نباید از سقوط صدام و رژیم او ناخرسند باشد. در عین حال، نگرانی اصلی سوریه به ویژه در سال های گذشته آن بود که دولت نومحافظه کار آمریکا، به عنوان هدف بعدی تغییر رژیم، سوریه را انتخاب کند. از همین رو بود که سوریه به یکی از اصلی ترین مخالفان اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش تبدیل شد و تمایل نداشت که آمریکا در عراق قادر به برقراری ثبات و امنیت باشد. (Rubin, 2007: 9-10) بنابراین، سوریه نگرشی دو پهلو و مبهم نسبت به جریان اشغال عراق دارد. از سوی دیگر، به نظر می رسد با آمدن باراک اوباما و محکومیت جهانی سیاست های نومحافظه کاران و دولت بوش، نگرانی سوریه هم تا حدودی کاهش یافته و این امر بر استراتژی سوریه در قبال عراق نیز تأثیر گذاشته است. به هر حال، اهداف و استراتژی اصلی سوریه در عراق را می توان به شرح زیر تلخیص کرد؛
1. خروج آمریکا از عراق و کاهش نفوذ و نقش آن در عراق؛ سوریه علاوه بر نگرانی از دخالت آمریکا در این کشور، نسبت به نوع روابط آمریکا و اسراییل نیز حساس است و نگران آن است که اسراییل زیر چتر آمریکا در عراق به فعالیت های ضد سوریه مشغول باشد. در عین حال که حضور قدرتمند آمریکا در عراق موجب تداوم نگرانی سوریه از نیات آن است.
2. برقراری حکومتی ضعیف در عراق به نوعی که مشابه حکومت صدام حسین بار دیگر در این کشور روی کار نیاید.
3. عدم توفیق مدل دمکراسی عراق؛ سوریه نیز همانند عربستان از شکل گیری حکومت دمکراتیک و الهام بخش آن برای مردم سوریه نگران است. در عین حال،‌ مسئله کردهای عراق هم برای سوریه مهم است، زیرا این کشور نیز اقلیتی کرد دارد که جمعیت آنها تا یک میلیون نفر تخمین زده می شود( Gunter, 2008: 2) و رابطه آنها با حکومت فدرال و خودمختار کردستان در عراق، نگرانی هایی برای سوریه بر می انگیزد.
آنچه سوریه برای تحقق اهداف فوق در اختیار دارد، فشارهایی است که از ناحیه عدم کنترل مرزهای شرقی خود و مسامحه در باب ورود مخالفان مسلح حکومت عراق و آمریکا به داخل این کشور، به عمل می آورد. البته، اهرم لوله های نفتی هم در اختیار سوریه است، اما این شاید در حال حاضر چندان کارایی نداشته باشد، زیرا اولاً این خطوط قدیمی و کهنه شده اند و ثانیاً عراق راههای متفاوت دیگری هم برای صدور نفت دارد.
3-3. ترکیه
ترکیه همسایه شمالی عراق و در عین حال، دروازه ارتباط این کشور با اروپا نیز محسوب می شود. با این حال، روابط ترکیه و عراق با فراز و فرودهای بسیاری توأم بوده و در حدود سه دهه اخیر، مسئله استفاده شورشیان کرد مخالفت دولت ترکیه از شمال عراق و پناه گرفتن شان در نواحی صعب العبور و کوهستانی این منطقه، از اصلی ترین عوامل ایجاد تنش در روابط دو کشور بوده است. ترکیه به مسئله انتقال انرژی عراق و در کل، تبدیل شدن به شاهراه انرژی اروپا و همین طور مسئله اقلیت ترکمن ها (مسئله کرکوک) هم حساسیت دارد و از این رو، اهداف خویش را حول این محورها تنظیم می کند:
1. مبارزه با شورشیان کرد پناه گرفته در شمال عراق و تبدیل این منطقه به محلی ناامن برای شورشیان: کشمکش ها با دولت عراق و در سال های اخیر، درگیری های لفظی با حکومت محلی اقلیم کردستان به دلیل استفاده شورشیان کرد از این نواحی بوده است. البته، به نظر می رسد دولت ترکیه در چند سال اخیر اراده ای واقعی دال بر حلّ پایدار مسئله کرد بروز داده و اقدامات و اصلاحات متعددی را برای خاتمه دادن به نبردهای مسلحانه آغاز کرده است. بی شک، نامساعد شدن شرایط در شمال عراق برای شورشیان کرد ترکیه، ‌توفیق این تلاش ها را سریع تر و بیشتر خواهد کرد.
2. الگو نشدن شمال عراق برای کردهای ترکیه؛ خودمختاری و اختیارات محلّی حکومت اقلیم کردستان، توجه بخش های مهمی از جامعه کردی ترکیه و به ویژه فعالان قومی را به خود جلب کرد. تردیدی نیست که اصلاحات دولت ترکیه در سال های اخیر از این وضع هم بسیار متأثر است (در عین حال،‌ مسئله عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا و خستگی دولت و جامعه ترکیه و همین طور، مخارج سنگین تداوم جنگ داخلی را هم نباید دست کم گرفت). حتی تصور می رود دولت ترکیه نسبت به ظهور شخصیت های سیاسی و ناسیونالیست کرد در داخل کشور تساهل می ورزد تا کردهای این کشور، ‌زعامت کردها را متعلق به بارزانی و طالبانی ندانند. البته، یک نکته نیز نباید از نظر دور ماند و آن تفاوت زبانی کردهای ترکیه (کرمانج) با کردهای عراق (سورانی) است؛ به طوری که برای متکلمین دو لهجه، فهم متقابل میسر نیست.
3. برقراری ثبات و امنیت نسبی در عراق، از چند جنبه برای ترکیه حائز اهمیت است. اولاً، در صورت وجود آرامش، صادرات انرژی از خاک این کشور افزایش می یابد، ثانیاً، عرصه فعالیت شرکت ها و پیمانکاران ترکیه در عراق باز می شود، زیرا در شمال این کشور به دلیل وجود ثبات، این شرکت ها فعالیت گسترده ای دارند و تصور می رود این فعالیت بتواند به کل عراق تسری یابد. ثالثاً، ثبات باعث می شود آمریکا بتواند از عراق خارج شود و در آن صورت، ترکیه امکانات و اهرمهای بیشتری برای اعمال نفوذ در عراق در اختیار خواهد داشت.
4. حمایت از وضع ترکمن های عراق؛ به دلیل قرابت قومی ترکمان های عراق با اکثریت اهالی ترکیه، سیاستمداران این کشور نسبت به وضع این گروه قومی و کرکوک حساس اند. (International Crisis Group, 2007: 16) ترکمان ها مدعی اند شهر نفت خیز کرکوک، اصالتاً شهری ترکمانی است که در اثر سیاست تعریب و اقدامات احزاب کرد و مهاجرت آنها به این شهر، وضع قومی/ جمعیتی شهر دگرگون شده و از این رو، مخالف الحاق این شهر به منطقه کردستان اند. به نظر می رسد مخالفت گروههای شیعه و سنی نیز با این الحاق صراحت بیشتری یافته است. ترکیه از ابتدا با این امر مخالف بود، زیرا تصور می رود با الحاق کرکوک به کردستان،‌ پایه های استقلال این ناحیه در آینده مستحکم می شود و این امر برای آینده ترکیه نگران کننده است.
ترکیه برای تحقق اهداف و استراتژی هایش در عراق، ابزارهایی چون راه ارتباطی عراق به اروپا، خطوط لوله انتقال انرژی و کنترل بر منابع آب دو رودخانه دجله و فرات را در اختیار دارد.
4-3. جمهوری اسلامی ایران
جمهوری اسلامی بیش از همه همسایگان عراق از اقدامات و تهاجمات رژیم بعثی زیان دیده و از این رو، باید از سقوط صدام خرسند و راضی باشد. در عین حال، سرنگونی صدام به دست آمریکا، یعنی کشوری صورت گرفت که بیشترین خصومت بین آن و ایران در سه دهه گذشته بروز کرده و اینک در همسایگی شرقی و غربی ایران قرار گرفته است. از این رو، حضور آمریکا در عراق، به احساسی دو گانه و متعارض در ایران می انجامد. این تعارض در وضع کنونی هم به صورت حمایت از حکومت اکثریت شیعه و در عین حال، مخالفت فعالانه با آمریکا و حضور آن کشور در عراق ادامه دارد. با عنایت به نکات فوق می توان گفت انتظار ایران از عراق آینده به قرار زیر است:
1. خروج آمریکا از عراق و تضعیف آن در این کشور؛ این هدف روشن و کاملاً قابل فهم است و خصومت ما بین دو کشور اقتضاء می کند ایران چنین هدفی داشته باشد. در عین حال، ایران مایل است آمریکا در صورت اصرار بر حضور در عراق، در این کشور زمین گیر و مستأصل شود.
2. ممانعت از تأسیس رژیمی مخالف ایران همانند حکومت صدام حسین با توجه به اوضاع عراق و پراکندگی موجود در صحنه سیاسی و قومی این کشور. بعید است که در آینده نزدیک، چنین امکانی وجود داشته باشد.
3. ارتقاء جایگاه گروههای شیعه در صحنه عراق؛ شیعیان که به عنوان متحدان طبیعی ایران محسوب می شوند، اکثریت جمعیت عراق را تشکیل می دهند و با عنایت به مخالفت کشورهای سنی منطقه با قدرت گیری آنان، نوعی همبستگی با ایران دارند و خواهند داشت. چنین اتحادی به تقویت موضع منطقه ای ایران هم کمک خواهد کرد. با توجه به همین مخالفت ها، احتمال رویگردانی اهل شیعه عراق از ایران یا احیاناً رقابت شان با ایران چندان قوی جلوه نمی کند.

4. سناریوهای عراق آینده و ارزیابی آنها از منظر منافع جمهوری اسلامی

با توجه به نیروهای داخلی صحنه عراق، نیروهای خارج از منطقه و همسایگان این کشور و همین طور اهداف، امکانات و استراتژی های این نیروها، می توان تصویر محتمل از سناریوهای عراق آینده به دست داد. روشن است هر نیرویی می کوشد بیشترین میزان و حداکثر اهدافش خویش را تحقق سازد؛ اما بر سر راه تحقق اهداف هر نیرویی، اهداف و امکانات نیروهای دیگر قرار دارد. به بیانی دیگر، اهداف و امکانات هر طرف پس از تلافی با اهداف و امکانات طرف های دیگر، میزان امکان پذیری اش آشکار می شود. هرچه تعداد و قدرت (مجموع) نیروهای طرفدار یک هدف بیشتر باشد، امکان تحقق آن بیشتر خواهد بود و بالعکس اگر در یک حوزه اختلاف نظر بین نیروهای دخیل وجود داشته باشد، اغلب می توان گفت نتیجه، معادل برآیند تلاقی و تقابل نیروها خواهد بود. بر اساس ارزیابی نیروهای گوناگون دخیل در عراق، به نظر می رسد بتوان از سه سناریوی محتمل برای آینده این کشور سخن به میان آورد:
1-4. تجزیه
تجزیه عراق به دو صورت قابل تصور است؛ یکی تجزیه به دو ناحیه عرب نشین (اعم از شیعه و سنی) و منطقه کردنشین، و دیگری، تقسیم این کشور به سه منطقه کردنشین، سنی نشین و شیعه نشین. این دو سناریو در مجموع چندان محتمل به نظر نمی رسند، زیرا تقسیم عراق به سه ناحیه تقریباً هیچ طرفدار مشخصی ندارد و تقسیم به دو ناحیه نیز تنها مطلوب بخشی از رادیکال های جبهه کردی به نظر می رسد، زیرا آنان وضع فعلی را زمانی مناسب برای تحقق رویای کردستان بزرگ تلقی می کنند. از سوی دیگر، عموم همسایگان عراق و جریان های شیعه و سنی داخل عرب با تجزیه مخالف اند. تجزیه عراق آن هم به صورتی که یک کردستان مستقل شکل بگیرد، از دید عموم کشورهای همسایه (مخصوصاً کشورهایی که اقلیت کرد دارند)،‌ بالقوه خطری قابل سرایت جلوه می کند و می تواند به تحرک اقلیت های کرد در این کشورها منجر شود. این سناریو از دیدگاه جمهوری اسلامی چندان زیانبار جلوه نمی کند؛ زیرا مناطق شیعه نشین مستقل، بالقوه متحد ایران خواهد بود و منطقه کردنشین نیز می تواند بالقوه به ایران نزدیک باشد و در واقع، قدرت رویارویی با ایران را در هر حال نخواهد داشت. در عین حال، باید توجه داشت چنین سناریویی می تواند به آتش اختلافات قومی در منطقه دامن بزند که چنین امری در نهایت به نفع جمهوری اسلامی نخواهد بود. بنابراین، سناریوی مذکور، شاید به اندازه که برای برخی همسایگان (مانند ترکیه) می تواند زیانبار باشد، برای ایران نیست.
2-4. جنگ داخلی
منظور از جنگ داخلی درگیری بین نیروهای داخلی صحنه عراق است که در صورت تشدید می تواند به تجزیه هم منجر شود. گروههایی مانند القاعده از ابتدا سعی داشته اند بین شیعه و سنی و گروههای قومی عراق، نزاع و اختلاف ایجاد کنند و بمب گذاری های بسیاری با این هدف به ویژه در اماکن مقدسه صورت گرفت. این سناریو، به رغم حمایت القاعده و احتمالاً علاقه عربستان و حتی سوریه نسبت به آن، چنان محتمل به نظر نمی رسد، زیرا زیان آن برای تنها طرفدار احتمالی آن در داخل عراق (یعنی اهل سنّت) هم آشکار است. در عین حال، معضلاتی که حول و حوش ترسیم حدود و ثغور نواحی کردنشین و به ویژه، منطقه کرکوک صورت خواهد گرفت، می تواند به چنین نزاع هایی منجر شود. چنین وضعی از نظر برخی همسایگان عراق (به ویژه ایران و ترکیه) مطلوب نخواهد بود. در خصوص ترکیه، کاهش تبادلات تجاری و سرمایه گذاری موضوعی مهم است. در عین حال، موج آوارگان و پناهجویان ناشی از جنگ احتمالی داخلی به طرف مرزهای این کشورها سرازیر خواهد شد و بی ثباتی و برادر کشی می تواند، همسایگان را هم وارد جریان جنگ داخلی کند که در آن صورت، برای کلّ منطقه خطرناک خواهد بود. در واقع، گروههای داخل عراق از سوی یک یا چند همسایه عراق حمایت می شوند و به دلایل مختلف، احتمالاً مجبور خواهند شد به دفاع از این گروهها برخیزند. این سناریو به نفع ایران نیز نخواهد بود، زیرا جنگ داخلی، موجب مداخله بین المللی و تداوم حضور کشورهای خارج از منطقه در عراق خواهد شد و هیچ معلوم نیست در چنین نبردی، گروههای هوادار و مایل به ایران پیروز شوند.
3-4. تقسیم عادلانه و دمکراتیک قدرت
سناریوی فوق احتمالاً در درون خود طیفی از سناریوها را خواهد داشت. بدین معنا که تقسیم قدرت می تواند اشکال و درجات متنوعی داشته باشد. منظور از تقسیم دمکراتیک نیز تقسیمی است که اولاً متناسب با جمعیت هر گروه و ثانیاً بر اساس مکانیسمی دمکراتیک باشد. شکی نیست که استواری و تثبیت ارزش ها و نهادهای دمکراتیک در عراق استبدادزده به سهولت نخواهد بود و زمانی طولانی می طلبد. بنابراین، بخشی از این سناریو هم مربوط به قبول اصول دمکراتیک خواهد بود، اصولی که در خصوص گروههای قومی تبلور خود را در هیأت فدرالیسم اقلیم کردستان می یابد. برقراری دمکراسی باثبات در عراق برای همسایگانی که دمکراتیک نیستند، چندان مطلوب به نظر نمی رسد، امّا با توجه به حمایت نیروهای اصلی داخلی عراق (شیعیان و اکراد) و عدم مخالفت همسایگان مهم (ایران و ترکیه) و حمایت آشکار آمریکا، چنین سناریویی نسبت به سناریوهای سابق محتمل تر به نظر می رسد. از دیدگاه منافع جمهوری اسلامی، این سناریو، دارای وجوه مثبت بسیار است. از یک سو متحدان طبیعی ایران (شیعیان و کردها) جایگاه ممتاز و مهمی در عراق به دست می آورند. از سوی دیگر، عراق دمکراتیک کمترین خطر را برای ایران خواهد داشت و احتمال ظهور ماجراجویی نظیر صدام را بسیار کاهش می دهد. همچنین، بهانه ای برای حضور و دخالت های خارج از منطقه در عراق باقی نمی ماند. در عین حال، عراق باثبات و مدیون ایران (قروض نشای از خسارات جنگ) که در حال بازسازی است، برای اقتصاد ایران و شرکت های بخش خصوصی و دولتی کشور می تواند بازار مناسب و گسترده ای باشد، زیرا زیربناهای اصلی عراق از جنگ داخلی طولانی آسیب دیده و احتیاج به سرمایه گذاری دارد. این سناریو محتملاً یک نگرانی هم برای ایران در پی خواهد داشت. الگوی فدرالیسم مبتنی بر قومیت در اقلیم کردستان،‌ به عنوان مدلی (موفق) ممکن است برای گروههای قومی ایران الهام بخش و قابل اقتباس به نظر برسد و به مطالبات قومی دامن بزند.

نتیجه گیری

در این نوشتار تلاش شد با بررسی اهداف، امکانات و استراتژی های نیروهای داخلی، بین المللی و منطقه ای دخیل در مسایل عراق، ‌به سناریوهای محتمل درباره آینده این کشور و سنجش آن سناریوها از منظر منافع ملی جمهوری اسلامی ایران اقدام شود. بر این اساس، به نظر می رسد با تلاقی دیدگاهها و امکانات متفاوت بازیگران مذکور، ‌سه سناریو را بتوان در چشم انداز عراق آتی مشاهده کرد. سناریوی تجزیه عراق، سناریوی جنگ داخلی و سناریوی تقسیم عادلانه و دمکراتیک قدرت در عراق. با توجه به آنکه سناریوی اول مخالفت تقریباً تمامی نیروهای مزبور در بالا را به دنبال دارد، کمترین احتمال وقوع را دارد. سناریوی جنگ داخلی، اگرچه طرفدارانی از همسایگان عراق دارد، اما به نفع هیچ یک از همسایگان مهم عراق و از جمله جمهوری اسلامی نیست و می تواند عاملی برای تولید بی ثباتی و احتمالاً تشدید اختلافات کشورهای منطقه شود. سناریوی تقسیم عادلانه و دمکراتیک قدرت در عراق، ‌که محتمل تر از بقیه است، به نفع اکثریت کشورهای همسایه و از جمله جمهوری اسلامی است؛ زیرا در پرتو ثبات عراق؛ گروههای نزدیک به ایران از سهمی شایسته از قدرت برخوردار می شوند؛ عراق دمکراتیک بستر مناسبی برای ظهور دیکتاتوری ماجراجو مانند صدام نمی شود؛ ثبات و دمکراسی نسبی در عراق، امکان فعالیت اقتصادی و حضور ایران در صحنه اقتصادی این کشور را،‌ که محتاج بازسازی و نوسازی است، فراهم می کند و ثبات و تقسیم قدرت، ‌بهانه ای برای مداخلات بین المللی و خارج از منطقه باقی نمی گذارد. تنها یک نگرانی، که ممکن است برای یارن (و همین طور احتمالاً ترکیه و سوریه) پیش می آید، الگوی فدرالیسم قومی در عراق خواهد بود که ممکن است در نظر گروههای قومی ایران (و کشورهای دیگر همسایه عراق) مدلی مطلوب و مناسب تلقی شود و در نتیجه، به مطالبات قومی جدیدی دامن بزند. به هر حال، هر یک از سنایورهای فوق محتمل باشد، یک نکته مسلم است: عراق در آینده نزدیک رقیب جدی ایران و تهدیدی بالفعل همانند دوران حکومتی بعثی ها نخواهد شد و تقسیم قدرت یا جنگ داخلی، امکان ظهور دیکتاتوری نظیر صدام حسین را به شدت تضعیف می کند.

حق پناه، جعفر (1387)؛ کردها و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: مؤسسه تحقیقات بین المللی ابرار معاصر.
لسر، ایان و دیگران (1385) ؛ « منابع ستیز در خاورمیانه بزرگ»، ترجمه: علیرضا سلطانی، در راهبردهای امنیتی آمریکا در خاورمیانه، ویراسته داود غرایان زندی تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
Anderson, Liam & Stansfield Gareth (2004); The Future of Iraq: Dictatorship, Democracy, or Division?, New York: Palgrave Macmilan.
Bosee, Srinjoy (2007); “Syria and Iranian Accendance: Suni and American Perception, IPCS Research Pepers”, available at: http://www.Ipcs.Org/pdf-files/issue/86606298 ipcs-research paperlo-Srinjbose, pdf
Dodge, Toby (2005); Iraq 's Future: the Aftermathe of Regime Change, New York: Routledge.
Henderson, Simon (2007); “Saudi Arabia: the Nightmare of Iraq”, in David Pollock, Washington Institute, Policy Focus.
International Crisis Group (2007); “Iraq and the Kurds: Resolving the Kirkuk Crisis”, Middle East Report, No 64.
Mackenzie, Davied Neil (1999); “The origin of Kurdish”, in Iranica Diversa, (eds) Carlo G. Ceretti and Ludwig Paul, Vol.II, Roma: Instituto Italiano, PerLAFrica. E LOriente.
M.Blanchard, Christopher(2007); “Alqaede Statements and Evolving Ideology:, CRS Report For Congress.
M.Gunter, Michael (2008); The Kurds Ascending: the Evolving Solution to the Kurdish Problem in Iraq and Turkey, New York: Palgrave, Macmillan.
Rubin, Barry (2007); “Syria and Iraq: The inconvenient truth”, in: David Pollock, Op.Cit.
منبع: خسروی، غلامرضا، (1390)، چشم انداز عراق آینده، تهران، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول.